Menu

اخبار

اخبار

 بازگشت بینایی یک کودک با سلول های مزانشیمی بافت بندناف
 

 بازگشت بینایی یک کودک با سلول های مزانشیمی بافت بندناف

سلول درمانی و بازگشت بینایی کودک مبتلا به آسیب مغزی بی خطر بودن و کارایی درمان سلول های بنیادی برای کودکانی که با این بیماری شناسایی می شوند و دچار آتروفی عصب بینایی هستند را نشان می دهد.
چهارشنبه، 01 دی 1400 | Article Rating

به گزارش روابط عمومی به نقل از پزنتز گاید، مادری که فرزندش نابینا است و قادر نیست به طور کامل کارهای شخصی اش را انجام دهد، حاضر به انجام چه کاری است؟ پس از 10 سال درگیری فرزند یولیا از منطقه دنیپرو (اوکراین مرکزی)  با تبعات آسیب مغزی که به دلیل ترومای دوران نوزادی با آن دست و پنجه نرم می کرد، چنین به نظر می رسید که او هر آنچه از دستش بر می آمد انجام داده بود و هیچ روشی مفید و کارساز نبود. او تصمیم گرفت تا خون و بافت بند ناف نوزادی که در راه داشتند را  جمع آوری کند. در طول این مدت نیز او تلاش کرد تا در باره فرصت های ارائه شده توسط سلول درمانی اطلاعات بیشتری جمع آوری کند به گونه ای که تمامی جوانب خطر و احتمالات را در نظر بگیرد. سر انجام تصمیم گرفت تا این کار را انجام دهد.

در سال 2008، یولیا در هفته 32 بارداری، یک دوقلو بدنیا آورد. این کودکان یعنی الیزاوتا و ولادمیر از طریق سزارین بدنیا آمدند و وزنی معادل کمی بیش از 3 پوند داشتند. نوزاد دختر همانند همسالان خود رشد می کرد و زندگی یک نوزاد فعال و سالم را داشت. اما برادرش ولادمیر از آسیب مغزی انسفالوپاتی هیپوکسیک ایسکمیک در کودکی رنج می برد. وقتی ولادیمیر یک ساله و نیمه بود، آتروفی نسبی عصب بینایی در هر دو چشم تشخیص داده شد. همچنین ولادمیر دچار انقباضات کوچک و همچنین نقص هماهنگی فعالیت های بدنی خود بود. رای و نظر پزشکان این بود که هیچ کاری نمیتوان کرد و نوزاد هرگز قادر به دیدن نخواهد بود.

سلول درمانی مبتلایان به صدمات مغزی

انسفالوپاتی هیپوکسیک ایسکمیک زمانی اتفاق می افتد که نوزاد در زمان تولد دچار کمبود اکسیژن می شود و بعدها این نوزادان با بیماری مغزی شناسایی می شوند. بروز این نقیصه بین یک و نیم تا 10 مورد در هر 1000 تولد بسته به کیفیت مراقبت های بهداشتی در کشوری که نوزاد در آنجا بدنیا می آید متفاوت است. صدمات اصلی این بیماری بخش هایی از آسیب مغزی را شامل می شوند که می تواند منجر به حملات صرع، آسیب های عصب بینایی، مشکلات سیستم تنفسی و یا هیدروسفالی (تجمع مایع مغزی نخاعی در جمجمه) گردد. تنها روش درمانی که نشان داده می تواند برای کودکان مفید باشد این است که بلافاصله بعد از تولد روش درمانی هیپوترمی(یا خنک سازی) یا سلول درمانی انجام شود. در صورتی که در فاصله زمانی کوتاهی بعد از تشخیص بیماری سلول درمانی انجام شود، به نظر می رسد  مزایای بیشتری داشته باشد.

سلول های مزانشیم خون بندناف به کمک درمان بیماران آسیب مغزی می آید؟

درمان با  سلول های بنیادی  برای این بیماری حداقل در 19 مطالعه جانوری پیش بالینی و چندین مطالعه بالینی سلول درمانی انسانی انجام شده است. بیشترین حجم اسناد و مدارک مربوط به مطالعات سلول درمانی با سلول های بنیادی تک هسته ای خون بند ناف یا سلول های مزانشیم بافت بند ناف است.

والدین ولادمیر عجله ای برای  بارداری مجددی فقط به خاطر پیدا کردن یک اهدا کننده سلول بنیادی برای پسرشان نداشتند. در سالهای اول آنها تلاش کردند تا از دوقلوهایشان مراقبت نمایند اما همچنانکه زمان می گذشت آنها احساس کردند که خانواده به نوزاد دیگری نیاز دارد. یولیا میگفت:" همانند تمامی زنان باردار دیگر از این می ترسیدم که مجبور باشم تا با مشکلاتم به تنهایی روبرو شوم. کجا میتوانستم با سه کودک خود بروم؟ علاوه بر این وقتی شما در اواخر دهه 30 سالگی عمر خود هستید هیچ میل و رغبتی برای شروع مجدد ندارید تا مجبور باشید خود را بالا بکشید. شما یک موقعیت؛ یک شغل؛ یک وضعیت دارید  و نگرانید که همه چیز را از دست بدهید. فرزند اولتان زود از موعد مقرر یعنی در هفته 33 بدنیا آمده و یک کودک دچار مشکلات پیچیده است. چیزهای زیادی وجود داشتند. .... اما همسرم از من حمایت کرد. او می گفت:" نگران نباش. ما داستان جدیدی را خواهیم نوشت. اوضاع ما خوب خواهد شد." و این حس اعتماد به نفس در همسرم- با تشکر از او- به من کمک کرد تا با تمام این افزایش های هورمونی؛ هیجانات و ترس ها مواجه شوم. و ما به طور واقعی داستانی را نوشتیم.

در ماه مه سال 2019 ، یولیا فرزند پسر سالمی بدنیا آورد. خون و بافت بند ناف او بلافاصله بعد از تولد به بانک خونی در کیف  داده شد. فقط 28 میلی لیتر از خون بند ناف جمع آوری شد اما با نمونه ولادمیر تطابق داشت. بافت بند ناف در آزمایشگاه کشت داده شد تا سلول های مزانشیمی خون بند ناف که بعدا ذخیره می شد را تولید کند.

"من در مورد سلول های بنیادی برای مدت های طولانی مطالعه کرده بودم و میدانستم و البته هنگامی که حامله شدم هیچ گزینه دیگری نداشتم به جز آنکه از این فرصت استفاده کنم. اما بدنبال شرکتی بودم که در اکراین فعال باشد." این امر ضروری بود تا بانک بیولوژیکی را انتخاب کنیم که تجاربی در جمع آوری سلول های مزانشیمی از خون بند ناف داشته باشد و اینکه بتواند درمانی را در کلینیک های پزشکی ارائه کند. از میان تمام بانک هایی که در اکراین ارائه خدمات میکردند فقط یکی این معیارها را داشت.

تصمیم سخت پدر و مادر برای استفاده از خون بندناف نوزاد تازه متولد شده

در ابتدا یولیا از تبعات تولد نوزاد می ترسید و میخواست که خون و بافت بند ناف را به عنوان تامین امنیت و بیمه ای برای نوزاد جدید خود نگه دارد. اما به محض آنکه مشخص شد که نوزاد جدیدشان کاملا سالم است خانواده دریافتند که این سلول ها باید برای ولادمیر مورد استفاده قرار گیرند.

تزریق سلول های بنیادی به سه روش و همزمان

در ماه جولای سال 2019 ولادمیر مورد تزریق با خون برادر نوزادش قرار گرفت. شش ماه بعد 60 میلیون سلول مزانشیمی بافت خون بند ناف از سه طریق به طور همزمان اجرا شدند: تزریق وریدی، تزریق نخاعی (داخل مجرای نخاعی) و از طریق تزریق رتروبولار (پشت عصب بینایی). در ایالات متحده مطالعات بالینی تایید شده توسط سازمان غذا و دارو نشان داده بود که تزریق های سلول های مزانشیمی در چشم می تواند بینایی را به بیمارانی که شرایط و مشکلات بینایی دارند و "غیر قابل درمان" تصور می شوند مانند آتروپی عصب بینایی بازگرداند و احیاء نماید. درمان های ولادمیر در کلینیک همافاند انجام شد. هیچ واکنش معکوس و شدیدی مشاهده نشد.

پیگیری پزشکی در طول 12 ماه بعد از آغاز درمان، پیشرفت های قابل توجهی را نشان داد. آزمایش تست نوار مغزی ولادمیر علائمی را حاکی از فعالیت های انقباضی و حمله اساسا در لب بینایی نشان داده بود. او رفلکس و بازخوردهای تاندون و هیپررفلکسی (افزایش بیش از حد رفلکس‌ها ) بازوان و پاها را کاهش داده بود. ولی بعد از یکسال درمان اولیه هیچ علامتی از گرفتگی و حملات انقباضی در نوار مغزی و وجود نداشت. مهارت های حرکتی خوب و مناسب و هماهنگ بهبود یافته بود. ولادمیر در فعالیتهای ورزشی فعال است، او فوتبال بازی و دوچرخه سواری می کند و حتی کشتی می گیرد.

بازگشت معجزه آسای بینایی ولادمیر

اما فوق العاده ترین بخش که تقریبا یک پیشرفت و بهبودی نزدیک به معجزه بود  در حس بینایی ولادمیر اتفاق افتاد. پیش از درمان، میزان بینایی ولادمیر در هر دو چشم 0.02 بود. بعد از درمان، بینایی او تا میزان 0.15 در چشم چپ و 0.20 در چشم راست  بهبود یافت.

تاثیر بینایی بر زندگی ولادمیر بی نظیر است

تاثیر بینایی بهبود یافته بر زندگی ولادمیر بسیار شگرف و تغییر دهنده بوده است.جایی که او پیش از این در آن به عنوان مدرسه نابینایان شرکت میکرد هم اکنون خط دوم چارت بینایی را می تواند بخواند و در یک مدرسه معمولی شرکت نماید. مادرش می گوید:" ولادمیر آموزش هاییش را شروع کرده است مانند عبور کردن از خیابان و من نگران این نیستم که او ممکن است با ماشین تصادف کند. او خودش اسکوتر و دوچرخه می راند واطراف خانه گردش می رود. او اخیرا به بالای کوه هوریا (بلندترین کوه در کارپاتینا) رفته است. و دو سال قبل من حتی تصور نمی کردم که روزی او به تنهایی جایی برود. این کودک ماه را در آسمان نمی دید اما هم اکنون هواپیمایی را که در آسمان پرواز می کند را می بیند و می تواند رنگ آنرا نیز بگوید. این موضوع لرزه بر تنم می اندازد."

موضوع و مورد ولادمیر مهم است زیرا او مزایای و منافع زیادی از درمان با سلول های بنیادی برده است علیرغم اینکه او در زمان دریافت درمان سن بالایی داشت. بیشتر مطالعات بالینی برای مشکل ولادمیر و فلج مغزی به هدف درمان کودکان و نوجوانان می باشند. این مورد امنیت و کارایی درمان سلول های بنیادی برای کودکی که با این بیماری شناسایی شده و دچار آتروفی عصب بینایی بوده را نشان میدهد. انجام تزریق نخاعی و رترابولار سلول های مزانشیمی این اجازه را به سلول درمانی داد تا به طور مستقیم بر روی بافت های مورد نظر تاثیر گذاشته و کارآیی را افزایش دهند.

پایان مطلب/

 

تصاویر
  •  بازگشت بینایی یک کودک با سلول های مزانشیمی بافت بندناف
ثبت امتیاز
نظر جدید
تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.